-
تصاویر جدید جنیفر لوپز و معشوقش، دست در دست هم در کانادا
جمعه 3 آذرماه سال 1391 02:00
جنیفر لوپز این روزها مشغول برگزاری تور کنسرت هایش می باشد و هم اینک در کانادا حضور دارد. او 2روز پیش در مصاحبه ای اعلام کرد که همیشه آمادگی ازدواج را دارد و مهم نیست که قبلا 3بار در ازدواج هایش شکست خورده است. همچنین اعلام کرد که از نحوه برگزاری تور کنسرت ها رضایت دارد. در بخشی از این مصاحبه کاسپر اسمارت درمورد مدیریت...
-
عکس های جدید جنیفر لوپز وقتی که لباس رئال مادرید را می پوشد!
جمعه 3 آذرماه سال 1391 01:58
جنیفر لوپز در چند روز گذشتته به اسپانیا سفر کرده و همراه خانواده اش مشغول استراحت می باشد. نکته قابل توجه در این سفر پوشیدن لباس تیم رئال مادرید توسط جنیفر و دو فرزندش می باشد.
-
مسخره کردن لباس جدید جنیفر لوپز + عکس
جمعه 3 آذرماه سال 1391 01:54
جنیفر لوپز بخاطر نوع پوششی که داشت مورد انتقاد قرار گرفت. او با یک شلوار گرم کن قرمز رنگ به همراه یک پالتو و یک کیف گران قیمت به قدم زدن پرداخت و همین امر موجب تمسخر وی از سوی کاربران سایت های اینترنتی شد.
-
خسته ام
شنبه 27 آبانماه سال 1391 10:48
محبس خویشتن منم ، از این حصار خسته ام من همه تن انا اللحقم ، کجاست دار ، خسته ام در همه جای این زمین ، همنفسم کسی نبود زمین دیار غربت است ، از این دیار خسته ام کشیده سرنوشت من به دفترم خط عذاب از آن خطی که او نوشت به یادگار خسته ام در انتظار معجزه ، فصل به فصل رفته ام هم از خزان تکیده ام ، هم از بهار خسته ام به گرد...
-
شیدا
شنبه 27 آبانماه سال 1391 10:45
من تنها رو یک لحظه بیا تنها تماشا کن وجودم خسته و خاکی ، بیا دستم بگیر از خود رهایم کن تو ای تنها همسفر در راه بی ابهام "ما" بودن در این قصه اگر دستت به دست سرنوشت افتاد! اگر عاشق شدی این را بدان راهی بجز دوری برایت نیست مرا روزی در این دیوانه بازار سری بود رفیقانی چه بسیار گذشتم با شتاب از کوچه های آشنایی و...
-
گریه
شنبه 27 آبانماه سال 1391 10:43
گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بیتو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایهی دیوار آرامم نکرد خواستم دیگر فراموشت کنم اما نشد خواستم اما نشد، این کار آرامم نکرد سوختم آنگونه در تب، آه از مادر بپرس...
-
تحمل عذاب
شنبه 27 آبانماه سال 1391 10:42
و درد که این بار پیش از زخم آمده بود آنقدر در خانه ماند که خواهرم شد با چرک پرده ها با چروک پیشانی دیوار کنار آمدیم و تن دادیم به تیک تاک عقربه هایی که تکه تکه مان کردند پس زندگی همین قدر بود ؟ انگشت اشاره ای به دوردست ؟ برفی که سال ها بیاید و ننشیند ؟
-
شبه
شنبه 27 آبانماه سال 1391 10:41
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم چند وقت است که هر شب به تو میاندیشم به تو آری به تو، یعنی به همان منظره دور به همان سبز صمیمی، به همان باغ بلور به همان سایه، همان تصویری که سراغش ز غزلهای خودم میگیری به همان زل زدن از فاصله دور به هم یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
-
دیار نقاشان واژها
شنبه 27 آبانماه سال 1391 10:37
ثانیه ها رنگ اعتباری ندارند ضربان دقیقه ها کوزه ی دلتنگی را پر کردند و انتهای این سکوت سراب است و عشق فاصله ای شد میان زندگی و مرگ و دیگر اعتباری به صدا ها نیست صداها دروغ است گرمی ها دروغ است و تمام واژه های زیبایی که گوش تو را نوازش می دهد و عشق را در رگ هایت جاری می سازد سیاه است...
-
خوش آمدید
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 03:52
من سارا 19 ساله ساکن تهران هستم .